شهریار یا همان سید محمدحسین بهجت تبریزی یکی از شاعران بزرگ و معروف ایرانی می‌باشد. این شاعر بزرگ در سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز به دنیا آمده است و به دو زبان فارسی و ترکی شعر سروده است. این شاعر بزرگ شعرهای عاشقانه بسیار زیادی دارد دلیل این امر هم عشق موجود در زندگی این شاعر بزرگ می‌باشد. این شاعر بزرگ به دلیل وصیت خودش در مقبرهالشعرای تبریز  دفن شده است و مقبره وی در آنجا قرار دارد -

شعرهای عاشقانه شهریار

جانا
سرى به دوشم ودستى به دل گذار
آخرغمت
به دوش دل وجان کشیده ام

♥♥ شعرهای عاشقانه شهریار ♥♥

آمدی جانمٖ به قــربانت صفا آورده ای

درد بی درمان قـلـبـم را دوا آورده ای

با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام

آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای

شعر عاشقانه شهریار

سلام خورشید من در روز سردم
سلام اى مرهم وداروى دردم

♥♥ شعرهای عاشقانه شهریار ♥♥

عکس با تصویر انگلیسی

گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند

شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من
زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند

عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند

هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند

عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکند

گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکند

گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکند

بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند

شعر ترکی شهریار

از من گذشت
ومن هم از اوبگذرم ولی
با چــون مــنی بہ غــــیر
محبت روا نبود

♥♥ شعرهای عاشقانه شهریار ♥♥

ای صبا با تو چه گفتند
که خاموش شدی ،

چه شرابی به تو دادند
که مدهوش شدی ،

تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که
خاکستر و خاموش شدی ،

تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و
دلها همه گوش ،
چه شنفتی که زبان بستی و
خود گوش شدی ،

خلق را گرچه وفا نیست
ولیکن گل من ؛
نه گمان دار که رفتی و
فراموش شدی …!

شعر عاشقانه از شهریار

جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم

رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

♥♥ شعرهای عاشقانه شهریار ♥♥

ای ﭼـﺸـﻢ ﺧٖﻤﺎرﯾﻦ ﺗﻮ و اﻓﺴﺎﻧﻪ
ﻧﺎزت
وی زﻟﻒ ﮐﻤﻨﺪﯾﻦ ﻣﻦ و ﺷﺒﻬﺎی
درازت
ﺷﺒﻬﺎ ﻣﻨﻢ و ﭼﺸﻤﮏ ﻣﺤـﺰون ﺛﺮﯾﺎ
ﺑﺎ اﺷﮏ ﻏﻢ و زﻣﺰﻣﻪ راز و ﻧﯿﺎزت