مولانا یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران می‌باشد. این شاعر بزرگ ایرانی به دلیل اشعار عاشقانه خودش بسیار شهرت یافته است و امروزه نیز از اشعار وی در بسیاری از نامه‌های عاشقانه و یا حتی کارت‌های عروسی استفاده می‌شود. در این مطلب مجموعه‌ای از اشعار عاشقانه مولانا را برای شما آماده کرده‌ایم.

اشعار عاشقانه مولانا

اشعار عاشقانه مولانا

هر جا که هستی حاضری
از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود
چون یاد نامت می کنم

♥♥♥ اشعار عاشقانه زیبای مولانا ♥♥♥

ماییم که از باده ی بی‌ جام
خوشیم
هر صبح مُنوریم و
هر شام خوشیم…

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

از دل تو در دل من نکته‌هاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم

اشعار عاشقانه زیبای مولانا

اشعار عاشقانه زیبای مولانا

آن یار نهان کشید باز دستم امروز
از دست شدم بند گسستم امروز
یک مست نیم هزار مستم امروز
دیوانه دیوانه پرستم امروز

♥♥♥ اشعار عاشقانه زیبای مولانا ♥♥♥

بانگ زدم صبح‌دمان
کیست در این خانه‌ى دل
گفت منم کز رخ من
شد مه و خورشید خجل

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

انـٖدر
جـمـال یـوسـف،
گـر دستها بریدند
دستی به جان ما بر،
بنگر چه ها بریدیم

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

شب تیره چه خوش باشد
که مه مهمان ما باشد
برای شب روان جان
برآ ای ماه، تابان شو

♥♥♥ اشعار عاشقانه زیبای مولانا ♥♥

عشق اکنون مهربانی  می کند
جان جان امروز  جانی می کند
کیمیا ی،کیمیا ساز ست عشق
خاک را گنج معانی میکند
اعتمادی دارد او بر عشق دوست
گر سماع ، لن ترانی  می کند

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

گر او نمی آید،
بگو
آن دل که بردی
باز ده …

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خندیده‌ام
من طرفه مرغم کز چمن با اشتهای خویشتن
بی‌دام و بی‌گیرنده‌ای اندر قفس خیزیده‌ام

♥♥♥ شعر عاشقانه مولانا برای کارت عروسی ♥♥♥

هر جا که هستی حاضری
از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود
چون یاد نامت می کنم

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

جز من ا
گرت عاشق و شیداست ، بگو
ور میل دلت به جانب ماست ، بگو
ور هیچ مرا در دل توجاست ، بگو
گر هست بگو ،
نیست بگو ،
راست بگو

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان
هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران

اشعار عاشقانه از مولانا

اشعار عاشقانه از مولانا

دی بنده بر آن قمر جانی شد
یک نکته بگفت و بحث را بانی شد
میخواست که مدعاش ثابت گردد
ثابت نشد آن و مدعی فانی شد.

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

از همه دور می‌شوم نقطه‌ی کور می‌شوم
‏زنده به گور می‌شوم باز مقابلم تویی…

♥♥♥ اشعار عاشقانه از مولانا ♥♥♥

دلبرم رفت ودلم رفت به دنبال دلش
اوبه دنبال رقیب ودل به دنبال دلش
دل بِکَن ای دلکم عشق بیهوده مخواه
یار بیگانه مشو دلبر بیگانه مخواه

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

دوش دیوانه شدم! عشق مرا دید و بگفت:
آمدم! نعره مزن! جامه مَدَر! هیچ مگو!
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو!
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است؟!
گفت این غیر ِ فرشته است و بشر هیچ مگو…!

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

چَرخی بزَن
مَستی نما
دِل را بشوران و برو…

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥

برخیز و صبوح را بیارا
پرلخلخه کن کنار ما را
پیش آر شراب رنگ آمیز
ای ساقی خوب خوب سیما
ما را همه مست و کف زنان کن
وان گاه نظاره کن تماشا

♥♥♥ اشعار عاشقانه مولانا ♥♥♥


منبع این مطلب:

https://suratiha.com